یکی از چیزهایی که من از زندگی با علی فهمیدم این است که نیاز نیست بروی دنبال کارهای بزرگ.
اگر همان وظایف در ظاهر کوچکت را درست انجام دهی خود به خود کارهای بزرگ مقابلت قرار میگیرد و توفیق انجام دادنشان را پیدا میکنی و پله پله رشد میکنی.
من این رشد کردن علی را دیدم. این که هر روزش با دیروزش متفاوت بود را دیدم. این که هر روز سعی می کرد بهتر از روز قبل باشد را دیدم. مستحبات واجباتش، رفتارش، گفتارش.
دیگر علی روزهای اول ازدواجمان نبود. همه چیزش عوض شده. دیگر از جنس ما نبود. همه چیزش برایم غریب بود. این بود که رفت و من جا ماندم و ایمان آوردم که بهشت را به بها دهند نه بهانه.